۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه
ریشه های فلسطین را دریاب و با لبانش برای همه لبها سخن بگو
این جنبه از زیست فلسطینی است که ساقۀ مبارزه را سرپا نگاه میدارد. فلسطینی وقتی زیر نور چراغهای پریموس می نشیند و در حال گفتگو با فروشندۀ دوره گرد، با دود سیگارش اشکالی از سر بازیگوشی خلق می کند، به بهترین وجهی، باعث دندان قروچۀ فاشیستها می شود. با اینحال عده ای هستند که می پندارند تصویر رادیکال از فلسطین ذاتاً همان است که یک نوجوان، رو به کماندوهای اسرائیلی علامت ویکتوری نشان می دهد. و لابد عده ای نیز هستند که می پندارند تصاویر منتشره از فلسطین، همواره باید کودکانی را با چشمانی اشک آلود و زنانی را در حال کوفتن به سر و سینه نشان دهد. با حفظ احترام دسته نخست، باید به دسته دوم گفت: زکی! فلسطین هنوز ویرانه نیست. هنوز جایی است برای زندگی. هر فندکی که در کرانه باختری جرقه می گیرد، هر بخار حاصل از لیوانهای چای داغ، هر بویی از سیب زمینی کبابی و بلغور پخته، هر بد مستی در پایان شب و در راه بازگشت از یک مراسم عروسی، هر ... در مجموع ریزومهایی هستند واقعا موجود و ناخشکیدنی. عناصری که در پیوند با هم در فضاهای متکثر زندگی روزمره، یک فلسطین واقعا اینجایی را بر می سازند. فلسطینی که به شاعرانۀ نزار قبانی نیز ، " از زیر سنگ " می روید و " از پشت مجسمه ها " سر بر میکشد. من فلسطینیام،پس از سفر گمگشتگی و سرابچون گیاه از ویرانی سر بر میکشم،چون آذرخش چهرههاتان را روشن میکنمچون ابر سیلآسا میبارم،شب همه شب سر برمیکشماز حیاط خانه... و از دستگیرۀ درهااز برگ توت... و از بوتههای پیچک...از برکۀ آب...و از همهمۀ ناودان...از صدای پدرم سر برمیکشمو از رخسارۀ مادرم؛ خوش و جذّاباز همۀ چشمان سیاه و مژهها سر بر میکشمو از پنجرههای دلدارانو از نامههای عاشقان،از رایحۀ خاک سر برمیکشمدروازۀ خانهام را میگشایم،وارد خانه میشومبی آنکه منتظر جواب بمانم،زیرا سؤال و جوابخودِ من هستم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر