۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

فلسطین سعید کجاست؟

نگاهی به کتاب فراتر از واپسین آسمان

"یهودستیزی نه تنها سوسیالیسم احمق ها بلکه فلسفه ی آن دسته ای است که با شکم خود می اندیشند.ادعاهای آن متکی بر ایمان است:موضوع این نیست که این ادعاها درست است یا خیر، بلکه این نکته است که یهودستیز به درستی آنها باور دارد."*
یاسپرس در زندگینامه خود و در رابطه با هایدگر می گوید:زمانی از او پرسیدم:مرد بی فرهنگی مثل هیتلر چگونه می خواهد آلمان را اداره کند؟و هیدگر در پاسخ او می گوید:"فرهنگ و تربیت مهم نیست.به دستهای جذابش نگاه کنید."**سالیان سال می گذرد از آنزمان.اکنون مهر یهود بر پس پشت نادیدنی هر کالا و کارتلی نقش بسته است.و بخشی از یهود با مردمانی دیگر آن می کنند که فاشیزم بر آنان کرد.و تکرار عجیب تاریخ آنکه بازهم کسانی با اشتهار به فرهنگ و فریختگی، به دستان جذاب و معجزه گر نئولیبرالیسم با سکوت و دهان باز نظاره می کنند.اکنون صداهای منتقد و مخالف با زبان سیاسی و اقتصاد سیاسی و از منظر حقوق بشری بیشتر شنیده می شود که اگر بی انصافی نکنیم اغلب هم به راه ناصواب جمع کردن امضاهای خیرمآبانه برای مردمانی نگون بخت و آواره میل می کنند.
با این حال کمتر پیش می آید که فلسطین از چشم یک فلسطینی نگریسته شود.آنهم از چشم نویسنده ای که خود را روشنفکری در تبعید می داند.کسی که تا پیش از پیمان اسلو در کنار عرفات از حقوق فلسطینیان دفاع کرد و همواره پس از آن نیز در پی بود تا به تعریفی از هویت انسان فلسطینی پی ببرد.بنابراین فرصت همراهی با ادوارد سعیدی که قصد دارد، تابوی فلسطینی پیچیده شده در نقاب و کلاشینکف بر دوش را بشکند و از تصویر او در غرب بمثابه تروریست، فرا رود، فرصتی است مغتنم.
همراهی در تصویری که سعید می خواهد از مردمانی ارائه کند "نه منفعل و نه بری از گناه".تصویری عینی از انسانی که مرغ عزا و عروسی مخالفان و موافقان نظم جهانی، شده است.تصویری از انسانی که کرسیهای مطالعات ترروریسم همچون ابژه خشونت به وی می نگرند و نئولیبرالیسم سعی بی وقفه ای در راستای نادیده انگاشتن تاریخ و هویت او به کار می بندد.
در روایت سعید از فلسطین با مردمی مواجه می شویم که در بستر خشونت رشد می یابند.مردمی با هویت های مثله شده و هماره در اقلیت بالیده.مردمی دست به دست شده بین پروتستان و ارتدوکس مسیحی، بین شیعه و سنی، بین انگلستان و فرانسه، و بعدها سلب مالکیت شده توسط اسرائیل.تا جایی که اولویتهای اسکان در این سرزمین به گونه ای با برنامه ریزیهای بلند مدت علمی تنظیم می شود که با حفظ ارتباط بین مناطق یهودی نشین، جدایی از محلات عرب نشین به دقت حفظ شود و محلاتی که از یهودیها تهی باشند به محلات کمیاب نام گیرند.اینگونه می شود که" هیچ خطی یک نفر فلسطینی را بدون تداخل با سیاست این یا آن دولت به هموطنش وصل نمی کند." تا جایی که هر کودک فلسطینی یک تروریست بالقوه شناخته می شود که ارزش کشتن داشته باشد.و در آینده به غیر یهودی، تروریست، مسئله آفرین، بی سامان و پناهنده نام گیرد.
این اقلیت به ورطه استثماری همه جانبه می افتند.به سرعت فرایند پرولتریزه شدن را در لوای اقتصاد روبه رشد و بلعنده  اسرائیل طی می کنند.محصولات کشاورزی شان به اروپا صادر می شود ولی با نام تجاری اسرائیلی و برای کاشت یک نهال باید از مقامات مسوول نامه کتبی دریافت کنند.و حال آنکه بدیهی ترین وجوه استثمار یک جمعیت انسانی، یک ملت، نه تنها برای پژوهنگان بنگاههای آکادمیک علوم سیاسی و اقتصادی به چشم نمی آید بلکه در نهایت آنها را بعنوان اشیا برای مطالعه و بررسی بر می گزینند.واین چنین می شود که مردمانی در برزخ میان تلاقی ادیان یکتا پرست و سیگارهای آمریکایی، به چشم نمی آیند و تاریخ نویسی رسمی آنها را حتی همچون انسانی در حاشیه نیز نمی بیند.
اما با همه این تلاشها، آنها حذف شدنی نیستند.تاکید هر از چند یکبار اسرائیلی ها و هم پیمانانش، بر لزوم مذاکره ناظر بر این است که آنها هنوز وجود دارند.سعید این وضعیت را به تنش میان آموزگار و دانش آموز تشبیه میکند."این تنش به مراتب بهتر از صلحی منفعل یا تن در دادن به قدرتمندان بی هیچ مقاومتی است."
اما آنچه این تنش را فرارونده می سازد، لزوما ژستهای قیام توده ای به سبک ژانر الجزایر و ویتنام نیست.نقطه عزیمت سعید برای  ارئه منشی ویژه که هم بار مسوولیت تقصیرات و بی مبالاتی یک ملت را به عهده گیرد و هم در جهت جبران آن سبک و اسلوب تازه ای خلق کند، همینجاست.کسانی که اگر چه در حاشیه ای کم رنگ ولی واقعی هنوز هستند.مردمانی که میخواهند از زندگی و خرده ریزهای آن لذت ببرند.زنانی که لباسهای تکه دوزی خود را حتی اگر منتقد نیورک تایمز آنرا تکه دوزی تروریستی بنامد، برای مشهاده هنر ناب فلسطینی به نمایشگاه می فرستند.مردمی که کار می کنند و اگر چه به بیگانه بودن کارشان و حاصل آن آگاهی دارند اما برای اعلام هستی خود هنوز کار می کنند.آنها درک می کنند که باید زندگی را ثبت کنند و زندگی را تجربه کنند.می  آموزند که امید واهی به تاریخ نبندند و به "جزئیات زندگی روزمره توجه کنند"."ما فلسطینی ها به رغم شرایط عینی زندگی مان، با این آگاهی زندگی می کنیم که هنوز هم کارهایی وجود دارد که باید انجام داد، بچه هایی که باید تربیت شوند،خانه هایی بنا شده است که باید در آنها زندگی کرد."
"برای بیگانگان، پافشاری ما بر موجودیت و هویتمان کسالتبار و عذاب آور است، نه فقط به دلیل لجاجت نهفته در آن، بلکه بدان سبب که به نظر می رسد بی وقفه خود را بازتولید می کند بی آنکه چیز نوینی بیافریند یا پیامد روشنگر بیرونی داشته باشد...تو گویی تکرار مانع از آن می شود که ما، و دیگران، بی توجه به خود بگذریم یا به تمامی خود را نادیده بگیریم."
بنابراین فلسطینی می آموزد که به جای رنجش از گذشته نامشروع و ترس از موجبات آینده ای مشروع، از نقش تحمیلی"شهروند مشکوک"خارج شود و به ترمیم امروز خود بپردازد.یکی دیگر از این موارد حائز اهمیت ترمیم نوع نگاه به زن فلسطینی است که یا در فقدان بوده اند و یا در نقشهای جنبی و گذرا محدود شده اند.آنها که همواره در متن تمام رویدادهای فلسطین حضور داشته اند ولی در سایه سنگین مردان مبارز گم شده اند.اگر پیشتر، زنی مورد تجاوز دشمن قرار می گرفت و نشانی می شد از "لکه دار شدن" حیثیت و شرافت، اکنون نماد مقومت و پاربرجایی قلمداد می شود."تا زامانی که گفته های زنان را – مشخص، محتاطانه، پر احساس، نغز و به گونه ای حیرت آور خلل ناپذیر – درک نکنیم، تجربه سلب مالکیت از ما به تمام و کمال درک نمی شود."
اعتلای تحلیل سعید زمانی است که با بررسی انسانهای واقعی با تاریخ واقعی، روی کار درنگ بیشتر و دقیقتری می کند.او با قیاس بین شرایط کار در فلسطین و اسرائیل تا پیش از 1970 به این نکته اشاره می کند که وجود تضاد میان سامانمندی آنها در رفع نیازهای اقتصادی و تلاش منفرد و رویارویی تک و تنهای کارگر فلسطینی با روند ناعادلانه بهره وری، باعث شد تا سازماندهی کارگری در اینجا شکل نگیرد و رها شدن کارگر به حال خود کار به جایی برساند که امروز کارگر فلسطینی در پایین ترین قشر طبقه مزدبگیر قرار داشته باشد.بنابراین خست اسرائیلی ها و بی توجهی فلسطینی ها هر دو باهم دست به دست می دهند تا"ما در کشور خودمان به کارگران مهاجر تهیدست تبدیل شویم."با این حال هنوز هم کار"شکل بدوی مقاومت است.راهی برای تبدیل حضور صرف به عنادی هر چند جزئی."کار ترجمان واقعی زندگی روزمره می شود و شما را از موقعیت خودتان آگاه میسازد.
در واقع در یک سطح، بسیج نیروهای اسرائیلی برای وصول به هدف مشخص" یک راس بز دیگر، یک وجب زمین دیگر" درمقابل نا آمادگی فلسطینیان برای مقابله با "موقعیتهای غیر مترقبه"باعث تسلط آنها شد و در سطحی نیز نمایشی در راستای بازسازی سرزمین موعود شکل گرفت که برای رستگاری باید تصرف میشد.در این سطح است که تاریخ نگاری رسمی مردم بومی را حذف می کند و با تصویب قانون فروش مالکین غایب به مصادره زمینهای مردمی دست می یازد که براستی غایب نبودند.با این همه اگر به سبک امپریالیسم کلاسیک قرار بود مردمی نادیده گرفته شوند و با رابینسون کروزوئه بازیهای آمریکایی سرزمین موعود را بمثابه الدورادوی نئولیبرال درآورند اما همین کار، خانواده و اشتیاق به خرده و ریزهای روزمره زندگی، "گسستهایی احتمالی هستند در روایتهای یکدست و بی پایان قدرتمندان آمریکایی و اسرائیلی."تلاشی " بدون ملاحظات فراخاکی " برای زندگی در همین دنیای خاکی. این پرسش که "آیا امکان دارد با تحمیل گرسنگی مرگبار بر ملتی آنان را مجبور به تسلیم کرد…قطعاً سوال بسیار جالبی است، آن قدر جالب که دولت های اسراییل و ایالات متحده امریکا با همکاری نزدیک اروپا برای یافتن پاسخ قطعی آن، در حال حاضر، سخت مشغول آزمایش علمی آن هستند، آزمایشگاهی که برای آزمایش در نظر گرفته شده نواز غزه و خوکچه های هندی این آزمایش میلیونها فلسطینی ساکن آن جا هستند…"*** اما عمل نمادینی که بازهم منجر به خنثی شدن معجزات این آزمایشگاه می شود را باید در همین تلاشهای خاکی بازجست.یعنی جایی که سعی می شود با حفر تونلهای خاکی مرز و محدودهای اسرادیلی را دور زد و معاش لازم برای ایستادن و زیستن را فراهم آورد. "گاه با خود می گویم آوارگی ما بهتر از صدای گوشخراش دروازه های آهنی شهر بازگشت آنهاست.عنصر باز زمینی و نه قرینه سازی بسته رستگاری آنان."
و این ایستادن و دور زدن تا کجا ادامه خواهد یافت؟تا جایی که قرار نباشد دیگران به فلسطین بنگرند بلکه "ما نیز در آنها دقیق می شویم، آنها را محک می زنیم و داوری می کنیم."زمانیکه که تاریخ کاملی از این ملت تدوین شده باشد.نگاه ادوارد سعید امیدوار است به مسیری که روزی به جای غلبه و استیلای نگاههای شرق شناسانه ای که از صدر به ذیل تاریخ نگاه می کنند، با انتقاد از خود و رسیدن به شرایطی پایاپای، انسان فلسطینی، یکسره ابژه مشاهدات خام دستانه مطالعات ضد تروریسم نباشد.****
جایی که او ورای نگاههای دراماتیک به تبعید و بی خانمانی و نیز نگاههای آزمایشگاهی مسلط،سازو کارهای تازه ای جهت نقد و بازتعریف جایگاه خود و بازتولید خلاق وضعیت خویش به دست خواهد آورد.جایی که زبان توصیف موقعیت او زبانی خلق الساعه و برآمده از توجیه نباشد بلکه فرم و سبک تازه ای نیز برای ایضاح خویش فراهم آورد.امری که در یک گشودگی دیالکتیک میان خود و دیگری بعنوان استعلای از وادادگی و استحاله، قابل حصول خواهد بود.با این حال برای امروز و به گفته سعید:"تا آینده ای نامعلوم، بخشی از یک چیز به جای کل آن بهتر خواهد بود.تکه ها ها به جای کل.حرکتهای کولی وار بی آرام به جای سکنا گزیدن در سرزمینی اشغالی.انتقاد به جای تسلیم.فلسطینی خودآگاه در صحرای بی بر سرمایه گذاری و مصرف.دلاوری خشم به جای کاسه گدایی.استقلال محدود به جای پناهنده و مراجعه کننده.توجه، هوشیاری، دقت.انجام دادن کاری که دیگران هم می کنند، اما تا حد ممکن متمایز ماندن.روایت پاره پاره و از هم گسیخته داستان زندگی تان – یعنی همان گونه که هست."
*استفن اریک برونر:بازیابی روشنگری:به سوی خط مشی تعهدی رادیکال/ترجمه حسن مرتضوی-تهران:نشر چشمه.1386
**زندگینامه فلسفی من/کارل یاسپرس:ترجمه عزت الله فولادوند- تهران:فرزان روز.1374
***فریبرز رئیس دانا/ اقتصاد سیاسی نسل کشی در فلسطین/ www.donyayema.info
****ادوارد سعید:فراتر از واپسین آسمان/ترجمه حامد شهیدیان-تهران:هرمس، 1382(تمام نقل قولهای مربوط به ادوارد سعید، برگرفته از این کتاب است.)
*****برای مطالعه در رابطه با این دیدگاه سعید رجوع کنید به:
شرق شناسی/ادوارد سعید:ترجمه عبدالرحیم گواهی.-تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ چهارم:1383

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر