۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

تشیع ، ناسیونالیسم و دولت مدرن

طرحی کلی از بستر ناسیونالیستی ولایت فقیه / دولت مدرن


ناسیونالیسم " ما " را صلا میزند. اما کدام ما؟ " ما " ی نژاده ی سرشار از خون پاک؟ " ما " ی انبانه ی شرف و عصبیت؟ کدام ما؟
این دعوت ناسیونالیسم بر تقدم و ترجیح نهادنِ اصالت جمع بر فرد، یک مولفه بنیادین است در درک قرابت آن با سوسیالیسم تخلیی.( که باعث میشود تا روشنفکران دینی مانند عبدالکریم سروش بپندارند این تشابهی برآمده از اسلام و مارکسیسم است.) مایِ ناسیونالیستی یک مایِ عموما جعلی است که با تردستی، احساس تعلق به موطن و التذاذ از سکنی گزیدگی را - که مقوله ای پیشامدرن و ریشه دار در علقه های قبیله ای و عصبیتهای طایفه ای است - به دولت-ملت جدید گره میزند. در واقع الگوی " ستیز " و تحمیل هژمونی بر قوم فرودست این بار در غالب شایستگی ها و اشتراکات اساطیری بازتولید می شود و با جعل یک ما بر اساس تبار سعی می شود یک بسیج عمومی در پشتیبانی از دولت–ملت به وجود بیاید.چنین برداشت هوشیارانه ای قادر است تا اولی ترین آرمانهای عصر مدرن ، از جمله حق بشر را نیز با استعانت از احیای نظام کاسمولوژیک بازسازی کند.



در این سناریوی ناسیونالیستی، با مداقه در ریشه های ناپیدایی که تنها متفکران قوم قادر به انکشاف آنها هستند نوعی ساز و کار سلسله مراتبی نوآئین ترسیم می شود که در آن آزادی، به آزادی ملت خاص موکول میشود و در نهایت این آزادی عین عدالت وارسی می شود.
ناسیونالیستهای ایرانی نیز از این جمله اند که از حقوق بشر تا نجوم ، از علوم سیاسی تا طبابت، از معماری تا سکس، همه و همه را دارای نوعی مثال افلاطونی در ایران زمین می دانند. ایران زمین و سپهر فراخ اندیشه ایرانشهری ، عالم ایده های کاملی است که امروزه تمام نوع بشر را سیراب می کند. در عین حال بنا به همین اسطوره ، همواره ددان و ستوران و دیوان و اهریمنان دست اندرکار ویرانی این بنای فاخر بوده اند تا کار عالم به روشنی و به دلایل نامعلومی سرانجام ایرانیان به تیرگی گراید.
ارجاع ناسیونالیسم ایرانی به " ما "ی ایرانی حتی قادر نبوده است تا تنوع وسیع اقوام ساکن در سرزمین امروزی ایران را نیز مورد ایضاح خود قرار دهد. از همین روست که هر صدای مخالفی از سوی یکی از اقوام طرح توطئه ای از سوی اجانب تلقی شده است. رضاخان میرپنج برای تحقق و تثبیت پایه های دیکتاتوری خود به شدیدترین شکل ممکن (و تا حدود زیادی متاثر از قدرت گیری جهانی نازیها) ، با وجود اذعان به این ما، اما لحظه ای از تخت قاپو کردن بسیاری از ایلات و اقوام ساکن ایران از پا ننشست. اسامی، ساختمانها، معماری شهری، تجلیل و تکریم گذشتگان، و ... مجموعه بزرگی از کوشش او در بازتولید نشانه هایی است که از عصبیت و احساس تعلق خاطر به سرزمین و موطن مالوف، در جهت قوام و دوام اقتدار دولت بهره میگیرد.
به گمان من شیعیان و و در راس آن روحانیان ، که سالیان متمادی محل انباشت تجارب سیاسی و احتماعی و جرح و تعدیل و واژگونی فرماسیون های تولیدی متفاوت بودند، در فرصت ظهور و سقوط میرپنج، سرانجام شکل نهایی تحقق خود را در قالب حکومتی عامه پسند بازیافتند. ( به خصوص با روی کار آمدن صفویان تشیع به عنوان عامل اتحاد و انسجام ایران به کار بسته شد و تا حدود زیادی نیز روحانیت شیعه را برای نخستین بار به نظریه پردازان حکومتی بدل کرد) ادبیات ناسیونالیستی رضاخان چنان انتظام یافته و از صافی دانش روشنفکران ملی گرا گذشته بود که تنها نیاز آن می رفت تا با جابه جایی در محتوای ایدئولوژیک و لیکن با حفظ اسخوان بندی ساختمان ، برای اعتلای روحانیت شیعه به مصدر دولت مدرن کافی باشد. بنابراین می خواهم بگویم رضاخان برخلاف اهداف نهایی خود روحانیت شیعه را از صفویه و لحظات آغازین عصر مدرن در اروپا، به دوران پسا مدرن متصل کرد و آنها برای همیشه ایده سلطان جائر را به فراموشی سپرده و به سلطنت مسقیم فقها مصمم گشتند.
از قضا آمیزش پتانسیل شگرف بسیج توده ای اندیشه سیاسی شیعه و جاذبه های شهری و تجددمآبانه ناسیونالیسم یاعث شد تا حکومت نوآئین فقها در ایران دارای بنیانی سخت و محکم باشد. (مثلا کافیست به قدرت بسیج احتماعی و سیاسی جمهوری اسلامی در دوارن جنگ با عراق نگاهی انداخته شود تا هویدا شود که برانگیختن عصبیت ملی و شیعی چگونه قادر بود از خمینی بت شکن حقیقی بسازد. )
برخلاف فریادهای وامصیبتای ناسیونالیستهای ایرانی که برای سونوگرافی ولایت فقیه بمثابه جعل مذهبی، دست در کیس تاریخ صدر اسلام و وارسی نصوص قرآنی و احدایث معتبر و متواتر می اندازند، اما از تشخیص خاستگاه اصلی جهش نطفه غافل اند.
اساسا ولایت، مدل فقاهتی است که خود را بر اسلوب فره ایزدی ایرانیان استوار کرده است. مجموعه دستگاه نظری ولایت فقیه رونوشتی از مدل حکومتی شاهان ایران زمین و صوفیان ایرانی است که تنها از زبان ایرانی به عربی نگاشته شده است. هر چقدر اساطیر اسلامی وامدار اسرائیلیات هستند اما اساطیر شیعی سر در سودای ایران زمین دارند.
ناسونالیسم در این روایت تمام توان خود را به کار می بندد تا جمعیتی بزرگ، ولی "در خود" را حفظ کند و از طبقات اجتماعی توده جمعیت بسازد. طرفه آنکه منتقدان وضع موجود سیاسی در ایران، که نه قصد تغییر ساختار بلکه تنها در پی قدری جابجایی درون ساختی هستند، با شور و حرارت از " شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران " حمایت می کنند. این دقیقا به معنای کامیابی در جذب ناسیونالیسم درون دستگاه مسلط ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که در عصر پسامدرنیته، جانهای انتزاعی را فدای آرمانهای انتزاعی می کند. منطق ناسیونالیسم چنین ایجاب می کند که توده جمعیت ناآگاه با تجهیز به نوعی شعور ملی و مذهبی کاذب، عنان حرکت روی زمین واقعیت را به دست حاکمان بسپارند و خود به دنبال روان لایعقل آنها بدل شوند.
با توجه به این تجربه واقعا موجود هر گونه تلاشی برای بازسازی برابر نهاد ناسیونالیستی نه تنها سخیف است بلکه در نهایت به بازتولید نظری دستگاه اندیشه سیاسی شیعه ی ملیِ جمهوری اسلامی می انجامد. و چه بسا در دوران اوج گیری نهایی بحران ساختاری در حکومت زمینه را برای رشد قارچ گونه فاشیسم بیش از پیش مهیا کند. ( چنانچه کل دم و دستگاه محمود احمدی نژاد از نشانه های جدی نضج گیری چنین بستری است. و گرنه فکر می کنید این ماحصل یک تاکتیک است که حکومت شرعا ناسیونالیسم را حرام را میداند اما درست در زمان انتقال مدیریت نفت ، چنان مبالغه هنگفتی را برای دفاع از نام خلیج فارس هزینه میکند؟ فکر می کنید این تنها یک فرمول ساده در علم سیاست یا از اصول عام سیاست خارجی است؟ خیر! فکر میکنید " مکتب ایرانی " انحراف جریان انحرافی است از آرمانهای امام راحل؟ هیچ از خودتان پرسیده اید که چطور ممکن است فردی مانند مشائی که در زمان تصدی گری سازمان میراث فرهنگی فرمان آبگیری سد سیوند را میدهد به تئورسین مگیت ایرانی ارتقا پیدا می کند؟ آیا اینها ماحصل اتفاق است؟ آیا اذعان من به برنامه ساختاری و مدیریت استراتژیک حکومت در این باره ذیل تئوری توطئه قابل مداقه است؟)
-می دانم این طرح بی نهایت کلی و چه بسا خام است. اما قطعا به زودی مورد وارسی و چردازش عمیق قرار خواهد گرفت. با این وجود بی نهایت خرسند خواهم شد اگر نظراتتان را در رابطه با ایده کلی متن ابراز نمایید. نظرتان می تواند کمک بزرگی باشد برای بازنویسی این طرح تا به تحقیقی جدی بدل شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر